اشعار ولادت امیرالمومنین علی (علیه السلام)
سعید پاشازاده
دوران غربت نبوی سر رسیده است
بهر نبی وصی نه برادر رسیده است
عین هم و لسان هم و چهره ی همند
مولا رسیده یا که پیمبر رسیده است
یک رودخانه از دل جنت خروش کرد
حالا رجب به ساقی کوثر رسیده است
استاد انبیای الهی است مرتضی
پیغمبری اگر چه به آخر رسیده است
اصلا بعید نیست خدا جلوه گر شود
از بیت حق خدای مصور رسیده است
او آمده که بنده به حق رو به رو شود
وقتش رسیده است یدالله رو شود
آقای من کسی است که مهر الست داشت
پیش از شروع خلقت ذرات هست داشت
تنها نه وقت خلقت عالم، ابوتراب
در کار خلقت خودشان نیز دست داشت
با اینکه سجده کرد خدا را تمام عمر
در عهد خویش آن همه حیدرپرست داشت
یک لحظه ذکر از لب مولا نمی نشست
شصت و سه سال یکسره با خود نشست داشت
از کشته پشته ساخته یک ضربه ذوالفقار
از بس که در نبرد علی ضرب شصت داشت
وقت نماز هم کرمش کار می کند
انگشتری به سائلش ایثار می کند
این شمع با شکوه دلیرانه ی خودش
عاشق شد است عاشق پروانه ی خودش
ساقی کوثر است و نخورد است هیچ وقت
جز از سبو و ساغر و پیمانه ی خودش
خوابیده زیر سایه ی نخلی ابوتراب
بر خاک بر اریکه ی شاهانه ی خودش
او عقل اول است که اصحاب عقل را
تبدیل کرده است به دیوانه ی خودش
پیغمبر است حیدر و حیدر پیمبر است
در کعبه پا گذاشته بر شانه ی خودش
هر کس به سمت خانه ی حق می کند نماز
می ایستد علی به سوی خانه ی خودش
ای ماه نو دمیده کمی از خودت بگو
وقت اذان رسیده کمی از خودت بگو
تا در بیاوری ز دو عالم دمار را
از فاطمه طلب بنما ذوالفقار را
وقتی که پای تیغ تو باشد وسط دگر
دست کسی نمی کشد این اقتدار را
سربند تو همین که شود دستمال زرد
ترجیح می دهند به ماندن فرار را
تیغ کج تو در همه ی عمر کج نرفت
یوم الحساب می کند این کارزار را
ای کوه ما به دامنه ات تکیه داده ایم
از دامنت تکان مده گرد و غبار را
در سایه سار امن تو بودن سعادت است
مردن برای عاشقت عین شهادت است
ما را گدای سفره نانت نوشته اند
یعنی همیشه بر سر خوانت نوشته اند
ابروت ذوالفقاری و مژگان تو خدنگ
ما را اسیر تیر و کمانت نوشته اند
در چاه های کوفه شبیه کبوتران
مهمان چشم اشک فشانت نوشته اند
تو آن چنان کریمی و من این چنین گدا
اصلا مرا چنین و چنانت نوشته اند
در بارش بلا و در ایام فتنه ها
ما را به زیر چتر امانت نوشته اند
تو آمدی که رنج بشر مختصر شود
سادات فاطمی زمین بیشتر شود
آیات مؤمنون لبت را شنیده ایم
جز احترام پاسخ آن را ندیده ایم
پیغمبر خدا به لبت بوسه بوسه زد
اوصاف گریه کردنشان را شنیده ایم
تاریخ را ورق زدم و چند سال بعد
حالا به ماجرای حسینت رسیده ایم
حالا به ماجرای همان خواهری که گفت
دیگر بس است قاری قرآن بریده ایم
از صبح لا به لای اهالی شهر شام
بر شانه بار طعنه و تهمت کشیده ایم
با چوب خیزران لب ارباب پاره شد
حرف از غنایم و دو عدد گوشواره شد
*********************
سید رضا موید
حمد مخصوص خدایی است كه یزدان من است
رب من خالق من رازق و رحمان من است
آن خداییكه ز بس نعمت و لطف و كرم است
منتش بر رگ و بر ریشه و شریان من است
بهترین نعمت او موهبت مهر علی است
بخدا دوستیش مایه ی ایمان من است
بر جهان ناز كند سیزده ماه رجب
زاینكه میلاد علی روز فروزان من است
حرم آغوش گشوده است به استقبالش
سر و پا ناز كه او صاحب و مهمان من است
مكه نازد كه علی بت شكن شهر من است
كعبه نازد كه علی علت بنیان من است
می كند نام علی زمزمه، زمزم، یعنی
جاری از خاك رهش چشمه ی جوشان من است
عرفات از جگر آواز دهد كای حجاج
شعله ی عشق علی مشعل عرفان من است
آفرینش همه را در عظمتهای علی
سخنی رفت كه در طبع سخندان من است
آب گفتا كه علی شد سبب خلقت من
خاك گفتا قدمش بر سر و چشمان من است
لوح گفتا كه منم صفحه ای از منقبتش
عرش گفتا كه علی دایره گردان من است
انبیاء نیز گواهی به مقامش دادند
بس روایت كه در این مرحله برهان من است
آدم از توبه پذیرفتن خود گفته و گفت
نام اعلای علی باعث غفران من است
گفت یوسف كه بود حسن من از او خبری
بی تولای علی مصر چو زندان من است
بت شكن مظهر توحید خلیل اله گفت
راز توحید من و قبله ی ایمان من است
نوح با كشتی طوفان زده لنگر زد و گفت:
حكم او باعث آرامش طوفان من است
از علی گفت سلیمان سخن این سان با مور
من سلیمان تو او نیز سلیمان من است
گفت موسی ید بیضای من از فیض علی است
جلوه ی اوست كه ظاهر ز گریبان من است
گفت عیسی دم من از دم او بود و كنون
تا رسد مهدی او نیز نگهبان من است
گفت جبریل، علی مرشد من بوده و هست
گفت میكال كه استاد سخندان من است
حمد حق كرده و فرمود محمد كه علی
حامی و هم نفس ظاهر و پنهان من است
همسرش فاطمه درباره ی او فرموده است
كه امام من و مولای من و جان من است
او هم اندر صفت فاطمه اش فرماید
جان عالم منم و فاطمه جانان من است
ناگه از مصدر اجلال ندایی برخواست
كین علی زین عظمت بنده ی فرمان من است
من از او هستم و او از من و احمد از ماست
در كف این دو بود هر چه كه از آن من است
خورده ام روز نخستین به جلالم سوگند
شافع دشمن او آتش نیران من است
چونكه در طاعت من آل علی كوشیدند
طاعت آل علی موجب رضوان من است
كره خاك از او ناز كنان می گوید
مهد یاران علی خطه ایران من است
روز میلاد تو من روی بسویت كردم
با سرودیكه ز سوز دل سوزان من است
باز خواهم كه شبی در حرمت صبح كنم
این امید دلم از خالق سبحان من است
تا موید ز جگر نالد و گوید آنجا
كه علی عشق من و دین من و ایمان من است
*********************
سید مجتبی شجاع
پا از ره عشق، پس کشیدن ممنوع
آهی ز سر هوس کشیدن ممنوع
بر سر در خانه دل خود بنویس
بی حب علی نفس کشیدن ممنوع
*********************
مهدی رحیمی
از همان روزی که زلف یار را کج ساختند
ذوالفقار این تیغ معنادار را کج ساختند
زلف یار در حجاب و ذوالفقار در نیام
علتی دارد که این آثار را کج ساختند
خشت اول نام حیدر بود و چون بنا نگفت
تا ثریا قد این دیوار را کج ساختند
قبلهگاه اهل معنی چون شکاف کعبه شد
قبلهگاه مردم دین دار را کج ساختند
تا نریزد نام مولا مثل قند از گوشه اش
پس برای طوطیان منقار را کج ساختند
مهر حیدر ریخت همراه گناهان زیاد
روی دوشم تا که کولهبار را کج ساختند
تا خلایق در ازل سرگرم مولا بوده اند
در علی پیمانه اسرار را کج ساختند
من که ایوان نجف را دیده ام حس میکنم
پیش آن ایوان در و دیوار را کج ساختند
تا که در هر پیچ و خم نام علی را سر دهند
دیده باشی در نجف بازار را کج ساختند...
*********************
سید رضا موید
ای برترین پدیده ی عدل خدا علی
در كشتی نجات بشر ناخدا علی
حق را چنانكه باید و شاید شناختی
ای ما سوی به حق تو نا آشنا علی
خواهی هر آنچه را كه بخواهد خدا از آن
خواهد خدای هر چه بخواهی تو یا علی
سرچشمه ی بقایی و باقی چو ذات حق
راه محبت تو ندارد فنا علی
مات است روح علم ز نهج البلاغه ات
كردی چه خوب حق سخن را ادا علی
صاحبدلان صفات كمال تو یافتند
از ابتدای قرآن تا انتها علی
ز آن بیشتر بخوانم قرآن كه بیشتر
مدح تو بشنوم ز بیان خدا علی
هر جان مبتلا ز تو گردد رها ز غم
هر درد بی دوا ز تو گردد دوا علی
با نیروی ولای تو هر لحظه می زنیم
ما دست رد به سینه ی رنج و بلا علی
می خواهم آن بهشت كه دارد صفا ز تو
آری بهشت بی تو ندارد صفا علی
دستت خدا گرفت كه دست خدا شدی
ای دستگیر مردم بی دست و پا علی
گیری رخت بر آتش و گویی به خویشتن
اندیشه كن ز آتش روز جزا علی
برداشت چون رسول خدایت به روی دست
ای لنگر زمین و زمان گفت یا علی
ای در نماز داده به سایل نگین خویش
اینك من گدا و تو كان عطا علی
*********************
مجید نجفی
با دیــده شبی ندیـده هـا را دیـدم
بی پــرده تــمـام ماســــوا را دیدم
ایوان نجف نشسته بودم که سحر
در وجـــه علی ذات خــــدا را دیدم
*********************
سید هاشم وفایی
باز امشب نقش خورشیدی منور می کشند؟
یا که تصویری ز روی ماه حیدر می کشند
تا که خورشید ولایت پرتو افشان می شود
پرده بر رخ از خجالت ماه وا ختر می کشند
آرزومندان دل از کف داده اند امشب مگر
انتظار دیدن رخسار دلبر می کشند
گلشن آرایان همه محو گل رویش شدند
از دل خود نعرۀ الله واکبر می کشند
اشک شوق امشب خریداری دگر دارد بیا
عرشیان درفرش ناز دیدۀ تر می کشند
ارزش آن قطره از هرگوهری افزون تر است
چون به میزان عمل در روز محشر می کشند
چون همای آسمان پرواز با یاد علی
شب روان تا ساحت عرش برین پر می کشند
تشنه کامان محبت با ولایش روز حشر
جام کوثر از کف ساقی کوثر می کشند
روز محشر زیر نور گرم خورشید فلک
دوستداران علی را چتر بر سر می کشند
ای «وفائی» آبرومندان فردا می شوند
خاکبوسانی که خود را سوی این در می کشند
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: امام علی(ع) - ولادت،مدح
برچسبها: اشعار ولادت امیرالمومنین علی (علیه السلام) مهدی وحیدی